Wednesday 11 December 2013

گلستان جاوید شهر سنندج پس از رای نهایی دادگاه توسط اداره منابع طبیعی تصرف شد



گلستان جاوید شهر سنندج پس از رای نهایی دادگاه توسط اداره منابع طبیعی تصرف شد و داداگاه علاوه بر تعیین جریمه نقدی 500 هزار تومانی این مکان که متعلق به بهائیان شهر سنندج بود را جز دارایی های منابع طبیعی تعیین کرد.......

تا قبل از سال 1372 گلستان جاوید سنندج در ده قریان و در نزدیکی شهر قرار داشت . با گسترش فضای شهری و تاسیس دانشگاه رازی ، ده قریان جزئی از شهر سنندج شد و اراضی این ده جزء اراضی شهری محسوب شد و گلستان جاوید در جنب زمینهای دانشگاه قرار گرفت . در سال 1372 شهرداری سنندج به صورت شفاهی به بهاییان این شهر گفت که به علت قرار گرفتن گلستان جاوید در محوطه شهری ، دیگر حق تدفین اجساد در این گورستان را ندارید . از آن زمان به بعد جسدی در آنجا دفن نشده است . هم اکنون نیز این گورستان موجود است و دولت آن را تخریب نکرده است .
بعد از این واقعه ابتدا شهرداری دستور داد که اجساد را به شهر دیگری به نام قروه ببرند . 2 یا 3 جسد به آنجا منتقل شد . بنا به اعتقادات بهایی ، جسد نباید بیشتر از یکساعت از شهر محل فوت دور بشود ولی در آن زمان از سنندج تا قروه با وسائل نقلیه بیش از یکساعت راه بود به همین علت بعد از سال 1372 و با فوت جوانی به نام روح الله حسن خانی ، والدین این جوان درخواست دفن جسد در سنندج را نمودند و جسد را چند روز در سرد خانه نگه داشتند . با مراجعه مستمر نمایندگان جامعه بهایی سنندج به ارگانهای ذیربط و حسن نیت شهردار وقت ، زمین بایری در 9 کیلومتری شهر سنندج و در حوالی روستایی به نام حسن آباد ، به صورت رایگان به جامعه بهایی اهدا شد و نماینده ای از بین بهاییان سنندج به نام آقای دکتر عزت الله گونیایی به اداره منابع طبیعی ، جهت گرفتن زمین معرفی شد .
در بیست سال اخیر ، بهاییان سنندج با هزینه شخصی خود در این زمین بایر یک غسالخانه برای شستشوی جسد و یک نمازخانه برای اجرای مناسک تدفین جسد در این زمین احداث نمودند . ضمنا ً برای زیبا سازی فضای گلستان جاوید 530 اصله درخت کاج نیز در این مکان کاشته شد . این فضای سبز مورد تشویق شفاهی اولیای امور نیز قرار گرفت . همزمان با کاشت اولین نهالها اداره منابع طبیعی استان کردستان آقای گونیایی را جهت گرفتن آب و برق ، به اداره آب و برق معرفی نمود .
در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی مسئولین اداره اطلاعات سنندج چندین بار از گلستان جاوید بازدید به عمل آوردند و شفاها ترغیب به دیوارکشی کردند بهاییان سنندج نیز با هزینه خودشان اقدام به احداث دیوار نمودند . لازم به ذکر است که تا کنون 24 جسد در این مکان به خاک سپرده شده است .
متاسفانه از سال 1389 ، اداره منابع طبیعی ، با طرح اتهام تصرف عدوانی در دادگاه ، علیه آقای عزت الله گونیایی شکایت نموده است . ایشان در آن زمان حتی ساکن سنندج نیز نبودند و سالها بود که در تهران ساکن شده بودند .
در همان سال 1389 دادگاه به نفع اداره منابع طبیعی و برای قلع و قمع درختان رای صادر نمود و آقای گونیایی را محکوم به پرداخت جریمه نقدی به مبلغ 300,000 تومان کرد . به علت عدم آگاهی بهاییان سنندج از مسائل حقوقی ، این مبلغ پرداخت شد و این خود دلیل برقبول محکومیت از طرف جامعه بهایی سنندج شد . این عمل در مراحل بعدی دادرسی موجب ضرر جامعه بهایی گردید .
در سال 1390 بهاییان سنندج به گرفتن وکیل روی آوردند . وکیل از دیوان عالی عدالت اداری تقاضای تجدید نظر در حکم را نمود . دیوان عدالت اداری دستور انتقال پرونده از دادگاه قبلی به یک دادگاه هم تراز دیگر را صادر کرد . متاسفانه در سال جاری و در مراحل مختلف دادرسی جزایی ، کیفری و تجدید نظر ، احکام پیشین تایید شد .

گلستان جاوید سنندج
گلستان جاوید لغتی است که بهاییان ایرانی به جای کلمه گورستان یا قبرستان استفاده میکنند و محلی که اجساد متوفیان خود را در آن دفن میکنند را به این نام می نامند . در کشورهای آزاد بهاییان نیز مانند شهروندان دیگر مردگان خود را در گورستان های عمومی دفن میکنند ولی در ایران به علت تعصبات دینی بهاییان مجبور به داشتن گورستانی جدا گانه بوده اند . در آیین بهایی نیز مانند بسیاری از ادیان و ملل ، گورستانها و مقابر از احترام ویژه ای برخوردار است . از ابتدای پیدایش دیانت بهایی تا کنون گورستانهای بهایی در ایران با مشکلات بسیاری روبرو بوده اند . متاسفانه بعد از انقلاب اسلامی درایران این مشکلات افزایش یافته است

Sunday 24 November 2013

( كلمات مكنونه - صحيفه فاطميه)


صَحِيْفَه فاطِميَّة - يا «كلمات مكنونه» يا «صحيفه مكنونه» مي باشد. كلمات مكنونه عربي و فارسي اوائل به صحيفه فاطميّه مشهور بود. اطلاق اسم «كلمات مكنونه» هم از حضرت بهاء الله است.
در روایتی از جعفر صادق آمده: «هنگامی که رسول خدا رحلت کردند، فاطمه زهرا به علت وفات پدر به قدری محزون شد که تنها خداوند از شدت غم و اندوه او باخبر بود. از این رو خداوند فرشته­‌ای را فرستاد تا او را تسلی دهد و اندوهش را برطرف سازد.فاطمه زهرا، علی را از این موضوع با خبر ساخت و او همهٔ آن سخنان را نوشت و مصحف فاطمه این گونه تدوین شد»[۶].

شيعه اثني عشريه را انتظار چنان كه حضرت موعود صحيفه فاطميه بياورد.
صحيفه فاطمية در سال ١٨٥٧ ميلادى بر حضرت بهاءالله شارع ديانت بهايى از طريق وحى نازل شده و در اندك زمانى بعد نام " كلمات مباركه مكنونه" از جانب جمال اقدس ابهى به آن گنج شايگان تعلّق گرفت..

کلمات مکنونه جوهر گرانبهائی است که سرمايۀ شخص مسافر روحانی سالک در همۀ سفرهای او است اين مجموعۀ مبارکه راهنمای هر فرد انسانی است و او را با عالیترين سجايای اخلاقی آشنا میسازد. چراغی به نهايت درجه روشن برای بشرّيت گم شده در بيابان غرور، خودپرستی و مادّه پرستی است. وسيلۀ سرور غمزدگان و اميدواری
نااميدان و بهجت و طراوات پژمردگان و افسردگان است

گر آورنده: فروزنده

مآخذ:
(٦). کافی، جلد ۱، صفحه ۲۳۸

حضرت عبدالبهاء ميفرمايند

ياران ايران از جان و روان عزيزترند، زيرا درسبيل الهى امتحانات شديده ديده اند، صدمات عظيمه تحمل كرده اند. خانه وكاشانه به تاراج داده اند، هدف تير ملامت گشته اند و آماج سنگ شماتت شده اند، جان و روان فدا نموده اند و از بوته افتتان و آزمايش مانند ذهب خالص با روى شكفته بيرون آ مده اند. لهذا نزد عبدالبهاء از جان عزيز تر ند و در نزد ملا اعلى معزز و محترم. لهذا به هريك 
رسى آن جان پاك را در آ غوش گير و از طرف من ببو ى و ببوس. اگر چنين نمائى مذاق اين مشتاق حلاو ت بى منتها يابد و سبب سرو ر كلى گردد

Thursday 14 November 2013

حضرت عبدالبهاء می فرمایند قولا الاحلی


"ای رفیق از هر ثیابی برهنه شو و از هر آلایشی مجرد گرد. قمیص نیستی بپوش و بر سریر محویّت و فنا جلوس کن. از خدا جز خدا مطلب و از حق به غیر از رضایش مجو."
گلزار تعالیم بهایی ص 3

هوالله

اى محبو س در محبت الهى حبس وزندان هرچند اذيت جسم وجان است و لى درسبيل رحمن آرزوى جان و وجدان، زنجيرش طوق سلطنت است وخا ك و غبارش افسر سرورى دو عالم، ظلمتش نوارنى است و محبتش را حت روح عالم انسا نى، بشريت هرچند ضعيف است وتحمل صدمه شديدندارد اما روح در نهايت قوت است و مقاومت صد هزار بلا در سبيل حضرت ابهى نمايد شكر كن خدا را كه به قوت روح مفاومت نمودى وتحمل اين مشقت درسبيل سلطان احديت فرمودى وعليك التحية والثناء
ع ع

Monday 4 November 2013

بخشی از مستند "خشونت بدون پیگرد" 17 دقیقه نسخه فارسی

انشار از کانال یوتیوب جامعۀ جهانی بهائی (برای تماشای مستند بر روی لینک انتهای متن کلیک کنید)

جامعه جهانی بهایی با انتشار ویدیوی تازه ای چگونگی حمایت دولت ایران از خشونت علیه شهروندان بهائی را به تصویر کشیده است.
در این ویدیوی ۱۷ دقیقه‌ای که با عنوان “خشونت بدون پیگرد” منتشر شده و در کانال یوتیوب جامعۀ جهانی بهائی در دسترس است، تعداد فراوانی از دیگر بهائیان ایرانی هم آزار و اذیتی را که تجربه کرده‌اند، روایت می‌کنند.
بخشی از این ویدیوی جدید، که به زبان‌های فارسی و انگلیسی در دسترس قرار دارد، مبتنی بر گزارش اخیر جامعۀ جهانی بهائی با همین عنوان است که در ماه مارس منتشر شد. علاوه بر این، این ویدیو شامل تعداد فراوانی از مصاحبه‌های جدید است که در شش ماه گذشته در اروپا و آمریکا ضبط شده‌اند.
در این ویدئو روایتی از یک خانواده بهایی وجود دارد که در ایران گل فروشی می کردند اما جواز کار پروا رحمانیان و خانواده اش توسط دولت ایران لغو شد.
دلیل لغو جواز کار آنها روشن بود: بهائیان “نجس” هستند و بنابراین، گل آرایی آنها هم نجس است. اخیرا رهبر ایران، آیت الله علی خامنه ای هم در فتوایی که با حیرت و خشم شدید جهانیان روبرو شده بر نجاست بهائیان تاکید کرد.
خانم رحمانیان در ویدیوی جدیدی که امروز توسط جامعۀ جهانی بهائی منتشر شد، چنین می‌گوید: “از دائرۀ قضائی نامه‌ای دریافت کردیم مبنی بر این که دست‌های گل‌فروش در هنگام گل‌آرایی خیس می‌شود و با توجه به این که به نظر روحانیون عالی‌رتبه، بهائیان نجس ‌هستند…جواز کار لغو شد.”
دایان علایی، نمایندۀ جامعۀ جهانی بهائی در مقر سازمان ملل در ژنو، می‌گوید، “این ویدیوی جدید، آمارهای تکان‌دهندۀ مندرج در گزارش قبلی ما را با روایت‌های شخصی بهائیان به هم می‌آمیزد، روایت‌هایی از زندگی در کشوری که مسئولانش به جای حمایت از حقوق بهائیان آنها را مورد ستم قرار می‌دهند.”
برای مثال، نعیم سبحانی از دوران کودکی خود در ایران و آزار دیدن توسط آموزگاران سخن می‌گوید. معلمانش می‌گفتند، “این بهائی ها کثیفند، بی اخلاقند، کافر و نجسند، با اونا غذا نخورین، با اونا معاشرت نکنین، با اونا دوست نشین.” آقای سبحانی که اکنون در آمریکا زندگی می‌کند، می‌گوید، “وقتی به مدرسۀ ابتدایی می‌رفتم، معلم‌ها در کلاس به همکلاسی‌هایم چنین حرف‌هایی می‌زدند.”
در این ویدیو، چند فعال حقوق بشر هم سخن می‌گویند. مهناز پراکند، یکی از وکلایی که پیش از خروج اجباری از ایران از بهائیان دفاع کرده، از اتهام کذب دولت مبنی بر جاسوسی بهائیان برای تعقیب قضائی و زندانی کردن آنها سخن می‌گوید.
خانم پراکند می‌گوید، “تنها دلیلی که برای جاسوسی بهائیان ارائه می‌کنند وجود آرامگاه‌های بنیانگذاران آیین بهائی در اسرائیل است، که زیارتگاه بهائیان به شمار می‌رود.”
او ادامه می دهد، “به عنوان یک مسلمان، اگر برای حج به عربستان سعودی بروم، آیا صرف این واقعیت که خانۀ خدا، کعبه، در عربستان سعودی واقع شده به این معناست که ممکن است همۀ مسلمانان جهان در وطن خود برای عربستان سعودی جاسوسی کنند؟”
کریم لاهیجی، رییس فدراسیون بین المللی حقوق بشر می‌گوید سیاست ایران “افزایش فشار بر جامعۀ بهائی است تا در بهترین حالت، آنها از اعتقادات خود دست بردارند.”
گزارش مکتوب جامعۀ جهانی بهائی، موج روزافزون خشونت علیه جامعۀ بهائی ایران و مصونیت مهاجمین از هر گونه پیگرد یا مجازات را به طور مستند ارائه می‌کند.
برای مثال، از سال ۲۰۰۵ تا سال ۲۰۱۲، ۵۲ بهائی در زندان انفرادی حبس شده‌اند و به ۵۲ بهائی دیگر حمله شده است. ۴۹ خانه و مغازۀ بهائیان به آتش کشیده شده، بیش از ۳۰ خانه و مغازه بر اثر خرابکاری خسارت دیده، و حداقل ۴۲ قبرستان بهائی تخریب و هتک حرمت شده است.     

پلمپ محل کسب سه شهروند بهایی در تنکابن

محل کسب سه شهروند بهایی در تنکابن توسط ماموران امنیتی پلمپ شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در پی اِعمال فشارهای روز افزون بر شهروندان بهایی، از روز شنبه ۱۳ مهر ماه سال جاری ماموران امنیتی، محل کسب سه شهروند بهایی ساکن شهر تنکابن به نامهای "سروش گرشاسبی"، "سینا گرشاسبی" و "امید قادری" تعطیل کردند.

قابل ذکر است که در وضعیت پلمپ اماکن کسب مذکور تا زمان ارسال خبر هیچ تغییری نداشته است.

یاداوری می شود سروش گرشاسبی مدتی قبل به همراه دو شهروند بهایی دیگر در تنکابن بازداشت شده بود که پس از ۱۷ روز به قید وثیقه تا زمان جلسه دادگاه آزاد گردید

Saturday 26 October 2013

لوح حضرت بهاالله خطاب بحضرت حرم ميفرمايند قوله تعالی


حرم عليها بهاء الله مالک القدم ( انّه لبهاء الله لمن فيملکوتِ الأمر و الخلق و مصباح الهدی لمن فی السّموات و الأرضين) بسمه المقدّس عن الاذکار ای ورقه سدره انشاء اللّه بعنايت رحمت رحمانی و نيسان مکرمت سبحانی متمسّک بسدره باشی لازال باو متحرّک و ساکن دلتنگ مباشيد ظهور هر امريرا نظر بمصلحت وقتی مقرّر است کذلکَ قُدِّر مِنْ لَدُنْ مُقْتَدِرٍ قدير. هميشه در نظر بوده و هستيد ابواب فيض فيّاض مفتوحست و ارياح رحمت رحمن در هبوب و مرور الحمد للّه از او محسوبيد و باو منسوب اين دولتی است پاينده و جنّتيست باقيه يَدُومُ و لايَزُولُ يَبقی و لا يَنفی قسم باسم اعظم جميع مقامات عاليه نا‌متناهيه در اين رتبه مکنون و مستور است چنانچه اثمار و ظهورات ممتنعه آن در حبوب نظر بعدم استعداد ارض اين رتبه و ظهورات آن پوشيده و پنهانست و البتّه اين سرّ را در عوالم قَدَريّه و عوالم اخری ظهوری خواهد بود اگر انوار شمس از سحاب متراکمه ممنوع شود مفقود نخواهد بود و در مقام خود موجود و مشهود از بعضی مقالات نا‌لايقه محزون نباشيد قبولِ حقّْ معلّقِ بشروط نبوده علّت و سببِ آن فضلِ او بوده تو باين فضل اعظم فائزی قولی مالی لفضلک الفداء يا محبوب العالمين. انتهی
مجموعه آثار مباركه : ايام تسعه صفحه 32

محکومیت سه شهروند بهایی ساکن سمنان به حبس تعزیری



اردشیر فناییان، گلرخ فیروزیان و شیدرخ فیروزیان، از شهروندان بهایی ساکن سمنان، به حبس تعزیری محکوم شده‌اند

به گزارش خبرگزاری کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی طبق حکم دادگاه انقلاب سمنان، اردشیر فناییان، گلرخ فیروزیان و شیدرخ فیروزیان به اتهام تبلیغ و ترویج بهاییت به حبس تعزیری محکوم شدند

بنا به رای صادره دادگاه بدوی، متهم ردیف اول، اردشیر فناییان، به یک سال حبس تعزیری، متهم ردیف دوم، شیدرخ فیروزیان، به ۹ ماه حبس تعزیری و متهم ردیف سوم، گلرخ فیروزیان به ۹ ماه حبس تعزیری محکوم شدند

یادآور می‌شود نامبردگان در بهمن ماه سال گذشته بازداشت و پس از چند ماه با قید وثیقه آزاد گردیدند

محکومیت پنج تن از شهروندان بهایی ساکن مشهد


محکومیت پنج تن از شهروندان بهایی ساکن مشهد در دادگاه تجدید نظر استان خراسان رضوی تائید شد.

محکومیت شش ماه حبس تعزیری پنج شهروند بهایی ساکن مشهد به نامهای نگار ملک زاده، حوریه محسنی، نگین احمدیان، بهناز حداد زاده و آرمان مختاری توسط دادگاه تجدید نظر استان خراسان رضوی تایید شد.

طبق رای دادگاه تجدید نظر شش شهروند بهایی دیگر این پرونده از اتهام تبلیغ علیه نظام تبرئه شدند فقط یک نفر از ایشان به نام شایان تفضلی به پرداخت 300 هزار تومان جریمه نقدی محکوم گردید.

یاداوری می شود یازده شهروند بهایی مزبور به دلیل تشکیل نمایشگاه خصوصی صنایع دستی کودکان در زمستان سال 90 بازداشت شدند که همگی به قید وثیقه تاکنون آزاد بوده اند.

از جمله راه هاي هشياري و پرهيز از اختلاف: از آثار حضرت عبدالبهاء


شما بايد هوشيار باشيد و نفوس را از نفثات خفيه و همسات [وسوسه هاي شيطان و پچ پچ كردن] سرّيه محافظه نمائيد و ثابت بر ميثاق به نص صريح الهي بنمائيد كه برهان قاطع است تا وحدت بهائي محافظه گردد و الّا هر روز مذهبِ جديدي پيدا شود و بكلّي تفرقه حاصل گردد و امر الله محو و نابود شود. اگر چنانچه محافظة وحدت بهائي به قوة ديگر ممكن بود همه را به آن مي خواندم و لكن ملاحظه فرمائيد كه آيا وحدت بهائي حفظش به هيچ قوه اي ممكن جز به قوة ميثاق؟ لهذا كلّ را به تمسك به ميثاق وصيت مي نمائيم محض محافظة وحدت بهائي اگر چه نظر به وقايع دورهاي سابق بشود حركات نقضية اين كور هيچ اهميتي ندارد.
منتخبات مكاتيب حضرت عبدالبهاء، جلد 4، بند

نسیم باقری به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد


جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی – نسیم باقری شهروند بهائی ساکن تهران و از مرتبطین موسسه علمی آنلاین بهائیان "BIHE" به ۴ سال حبس تعزیری محکوم شد.

به گزارش جمعیت مبارزه با تبعیض تحصیلی، دادگاه نسیم باقری از مرتبطین مؤسسه علمی آنلاین بهائیان در تاریخ ۱۶ مهرماه ۱۳۹۲ به ریاست قاضی مقیسه برگزار شده بود که ایشان به اتهام " اقدام علیه امنیت ملی از طریق عضویت در موسسه آموزشی بهائیان BIHE " به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده است.

در تاریخ ۱ خرداد ۱۳۹۰ و در پی یورش نیروهای امنیتی به منازل شهروندان بهائی، دانشجویان و اساتید موسسه آموزشی آنلاین بهائیان موسوم به "بی آی اچ ای" ، عده زیادی از این افراد بازداشت و اساتید این دانشگاه با احکام سنگین مواجه شدند و هم اکنون در زندان به سر می برند.

همچنین در همان تاریخ مأمورین امنیتی اقدام به پلمب مراکز علمی و آزمایشگاهی این دانشگاه در شهر تهران کردند.

این درحالی است که شهروندان بهائی پس از انقلاب فرهنگی از حضور در دانشگاه و تحصیل در آن محروم شده اند و معدود دانشجویانی که به دانشگاه راه یافته اند پس از چند ترم تحصیل از دانشگاه اخراج می شوند

Friday 4 October 2013

آزمون سراسری سال ۹۲ و تکرار سناریوی «نقص پرونده» داوطلبین بهائی


با اعلام نتایج نهایی کنکور سراسری سال ۹۲، بسیاری از داوطلبین بهایی با عنوان «نقص پرونده» در سایت سازمان سنجش مواجه شدند.

«نقص پرونده» اصطلاحی است که از سال ۱۳۸۵ بسیاری از داوطلبین بهایی در مرحله اعلام نتایج کنکور با آن روبرو شده‌اند و هدف آن، جلوگیری از ورود بهاییان به دانشگاه است.

سناریوی «نقص پرونده» برای داوطلبین بهایی در حالی تکرار می‌شود که جعفر توفیقی، سرپرست وزارت علوم در روزهای گذشته از برنامه بهبود وضعیت دانشگاه ها و ایجاد فضای باز سیاسی خبر داده بود و در مورد محرومین از تحصیل سال‌های گذشته گفته بود: اگر کسی احساس می کند در حق او اجحافی شده، حتماً به وزارت علوم مراجعه کند.

با شروع انتخابات ریاست جمهوری امسال نیز حسن روحانی وعده داده بود که مشکل محرومیت از تحصیل در دانشگاه‌ها را حل خواهد کرد.

گفتنی است که مطابق با مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، تنها معتقدان به یکی از ادیان تصریح شده به قانون اساسی کشور (مسلمان، کلیمی، مسیحی و زرتشتی) می توانند در دانشگاه های کشور تحصیل کنند و همین مصوبه حق تحصیل را از دانشجویان بهایی سلب می کند

نامه فریبا کمال آبادی از زندان اوین به دخترش ترانه متن کامل نامه به شرح زیر است

ترانه گلم

۱۳ ساله بودی که مجبور به ترکت شدم. روز ۲۵ اردیبهشت ۸۷ که تو در آستانه امتحانات پایان سال کلاس دوم راهنمایی بودی، ساعت شش صبح بود، بیدار شده و روپوش پوشیده بودی و می‌خواستی به مدرسه بروی که مامورین اطلاعات برای دستگیری من آمدند تا ظهر منزلمان را به هم ریختند و بعد مرا بردند. مامورین به توکه حاضر بودی گفتند به مدرسه برو اما من نگذاشتم. می‌خواستم در آخرین لحظات در کنارم باشی و یا من در کنارت باشم، از آن روز تاکنون تمام بار مسئولیت من در خانه بر دوش تو افتاده است.

درست سه سال قبل از آن یعنی روز ۴ خرداد ۸۴ بود و تو کلاس چهارم دبستان بودی منتها این بار دقیقا وسط امتحانات آخر سالت به خانه ما ریختند و مرا بردند.

روزی که کارنامه‌ات را می‌گرفتی توانستم از زندان به تو زنگ بزنم و فهمیدم معدل نمره‌هایت ۲۰ شده است. سال ۸۷ تا مدت‌ها نتوانستم به تو زنگ بزنم، در واقع ۴ ماه تمام همدیگر را ندیدیم و بعد از۴ ماه چند دقیقه‌ای دیدمت و فرصت نشد از نتایج امتحاناتت بپرسم ولی بعد‌ها فهمیدم که معدلت بسیار عالی و نزدیک ۲۰ بوده است. اواسط سال تحصیلی‌ات در سوم راهنمایی بودی که ما را از زندان برای بازپرسی به دادسرا می‌بردند. در جلسه ملاقات بعد از اتمام بازپرسی از زبان بارجویمان که در ملاقات حاضر بود شنیدی که در کیفر خواستم برایم مجازات اعدام درخواست شده، اگر چه متاثرشده بودی و آرام اشک می‌ریختی اما حتی برای اعدام من نیز خودت را آماده کرده بودی. این بار وسط امتحانات پایان سال به بیماری سختی مبتلا شدی که ابتدا پزشکان آن را تشخیص ندادند و بعد فهمیدند آپاندیس حاد است و درست در میان امتحاناتت تحت عمل جراحی قرار گرفتی و نتوانستی در ۳ تا از امتحاناتت شرکت کنی و به ملاقات من بیایی. باز هم پس از دریافت کارنامه‌ات در شهریور ماه معدلت نزدیک ۲۰ بود.

شنیدم در یکی از آن روز‌ها که در خانه تنها بودی سریالی به ظاهر تاریخی ولی سراسر دروغ و ساختگی به نام «سالهای مشروطه» تماشا می‌کردی که در آن به ناجوانمردانه‌ترین شکل ممکن، مقدس‌ترین اعتقاداتت را به باد سخره واهانت گرفتند و تو دلت شکست و در تنهائیت گریستی. من هم در گوشه سلولم در فقدان انصاف گریستم و با خودم گفتم آیا این هموطنان هنرمندم می‌دانند چه بلایی بر سر «تاریخ» و «عدالت» و قلوب جمعی از هموطنان مظلومشان می‌آورند.

آن روز‌ها گذشت به کلاس اول دبیرستان رسیدی که ما را از زندان اوین به زندان رجایی شهر منتقل کردند وقتی برای اولین بار در آنجا به ملاقاتم آمدی تنها بودی. چون ملاقات بستگان زن و مرد درجه اول یک هفته در میان و به طور متناوب بود. یک هفته تو و هفته دیگر پدرت به ملاقاتم می‌آمدید. در اولین ملاقات از دیدن فضای آنجا و دیدن زندانیان عادی که به خاطر اعتیاد شدید تمام دندان‌هایشان ریخته بود و سراسر بدنشان در اثر ضربات تیغ ناشی از خود زنی پر از جراحت بود و نیز از دیدن من که با چادر بسیار کثیف، کهنه وپارهٔ زندان که برای ملاقات مجبور به پوشیدن آن شده بودم، آن هم در یک سالن تاریک و از پشت شیشه‌های کثیف که نرده‌های آهنی آن را می‌پوشاند دوباره اشک‌هایت آرام بر گونه‌هایت ریخت می‌ترسیدی نکند هم بندی‌هایم بلایی بر سرم آورند. اگر چه حتی برخی به این کار تحریک شده بودند اما غافل از اینکه آن قربانیان قلوبی پاک و مهربان داشتند.

در اردیبهشت سال ۹۰ که باز هم برای امتحانات پایان سال آماده می‌شدی ما را به زندان قرچک منتقل کردند. ۱۶۰ نفر در یک سالن کم نور، بدون هوا در محیطی پر از همهمه و هیاهو وفریاد و نزاع. در سالنی که روشنایی‌اش فقط چند لامپ مهتابی بود و تنها در پرتو آن نور می‌شد دود غلیظ سیگار زندانیان را تشخیص داد و در میان همهه‌اش رکیک‌ترین الفاظی که بسیاری از آن‌ها را تا آن روز حتی نشنیده بودم، قابل شنیدن بود. تو همه این‌ها را در ملاقات‌ها دیدی وشنیدی و رنج بردی. اما ضعیف نشدی.

در آن روز‌ها یاد حرفت می‌افتادم که قبل از دستگیری‌ام در سال ۸۷ به من زدی. وقتی به قصد آماده ساختنت از تو پرسیدم: «ترانه اگر مرا دستگیر کنند ناراحت می‌شوی؟»
گفتی سال ۸۴ که تو را گرفتند کوچک بودم و نمی‌فهمیدم بر تو چه می‌گذرد برای همین فقط دلم برایت تنگ می‌شد. اما این بار هم دلم برایت تنگ می‌شود و هم دلم برایت می‌سوزد. دلت سوخت. بسیار هم سوخت. اما باز در آن سال و سالهای بعد معدلت نزدیک به ۲۰ بود.

سال ۹۲ شد. روزی در ملاقات، کارنامه پیش دانشگاهیت را برایم آوردی. باز هم معدلت نزدیک ۲۰ بود. کارنامه‌ات را با افتخار به همه نشان دادم. رئیس اندرزگاه هم که کارنامه‌ات را دید گفت انضباطش مثل مادرش ۲۰ است.

کنکور داشتی و پدرت در سفر بود و در خانه تنها بودی. روز قبل از کنکور سرما خوردی و تب کردی خودت تنها به مطب دکتر رفتی و به پزشک گفتی فردا کنکور دارم کاری کنید که بتوانم امتحانم را بدهم.

همسایه مهربان که من قبلا ندیده بودم و نمی‌شناختمش تو را به محل امتحان کنکور برد. امتحان دادی و رتبه‌ای حدود ۴ هزار در کنکور ریاضی آوردی.

روز پنج شنبه ۲۱/۶ /۱۳۹۲ نتیجه کنکور مشخص شد چون امکان و اجازه تلفن نداشتیم باید تا یکشنبه یعنی ۳ روز بعد منتظر می‌ماندم تا در ملاقات از نتیجه کنکور مطلع شوم. با اینکه در این ۳۳ سال از سال ۵۹ که انقلاب فرهنگی شد یعنی‌‌ همان سالی که من دیپلم گرفتم و به خاطر اعتقاد به دیانت بهایی از ورود به دانشگاه محروم شدم، تاکنون یعنی سال ۹۲ جوانان بهایی از ورود به دانشگاههای کشورشان محروم بوده‌اند، امسال ما همه امیدوار بودیم که با تغییر فضای سیاسی کشور و روی کار آمدن دولت جدید، با وعده‌های از بین بردن فضای امنیتی در کشور و امکان ادامه تحصیل دانشجویان ستاره دار، با شعار دولت تدبیر و امید بالاخره بتوانی در کشورت، کشور محبوبت تحصیل کنی.

جالب است که هیچکدام از هم بندی‌هایم با اینکه می‌دانستند ۳۳ سال است جوانان بهایی از تحصیلات عالیه محرومند باورشان نمی‌شد که باز هم با نیرنگ «نقص پرونده» تو و دوستانت از تحصیل محروم شوید.

وجالب‌تر آن است که بعضی از مسوولینی که ما در زندان با آن‌ها سر و کار داریم حتی نشنیده بودند و نمی‌دانستند که سالهاست عده‌ای از شایسته‌ترین جوانان هموطنشان به صرف بهایی بودن از ورود به دانشگاه‌های کشورشان محرومند.

این روز‌ها ندای پر صلابت «هل من نصر ینصرنی» که در روز عاشورا از لسان مبارک مولای عالمیان حضرت امام حسین از روی قوت و نه از سر ضعف در صحرای کربلا طنین انداز بود و با این ندا از عموم مردم برای تحقق آرمان عدالت و انصاف و محو ظلم طلب نصرت می‌فرمود با قوت در گوشم طنین می‌افکند و با خودم می‌گویم آیا در میان هموطنانم هستند کسانی که به نصرت عدالت برخیزند آیا کسانی هستند که داستان «ترانه» و «ترانه‌ها» قلوبشان را به درد آورد، بلرزاند و نیروی دادخواهی در گام‌ها و کلامشان بر انگیزد.

من امروز پس از ۵ سال و نیم از گوشه زندان به تاسی از مولایم بار دیگر خطاب به هموطنان عزیزم و اهل عالم می‌گویم: «هل من ناصر ینصرنی؟»

فریبا کمال آبادی

زندان اوین-بند زنان

شهریورماه ۱۳۹۲

Tuesday 1 October 2013

در کتاب گلبرگهایی از حیات حضرت عبدالبهاء تألیف آناماری هونولد میخوانیم

«حیات حضرت عبدالبهاء تماماً متکی و متمرکز بر خداوند بود و نه بر خود. همهء فکر آن حضرت این بود که ارادهء الهی را مجری دارند و عبد خاضع حق باشند، دوست نداشتند از آن حضرت عکس گرفته شود و اگر در مواردی اجازه فرمودند فقط به خاطر محبّت به احبّاء و متقاضیان عکس بود. در موضعی فرمودند عکس از خود داشتن تکیه و تأکید بر شخص خود است که فقط حکم چراغ یا شیشهء چراغ را دارد و به کلّی فاقد اهمّیّت است. آنچه مهمّ است و معنی دارد همان نوری است که در داخل آن چراغ پرتو افکن است.»
عالم بهائی، ج۴، ص۳۸۴


دعائی برای مولود

قد جئت بامره و ظهرت لذکره وخلقت لخدمته العزیز المحبوب .
مضمون فارسی : بدرستی که من به امر خداوند آمدم وبرای ستایش او ظاهر شده ام
وبرای خدمت به او که ارجمند و محبوب است ، آفریده شده ام .
< این دعا زمانی که مولود متولد میشود ، سه مرتبه در گوش راست وی تلاوت میشود.>
منظور از مولود متولد شدن احباء جدید است
( مولود ، به معنای پدید آمده ، زائیده شده) 

Thursday 19 September 2013

هوالله تا جان ندهی ، به جانان نرسی ... تا منقطع نشوی ، متمتع نگردی... تا نسوزی نیافروزی ، تا نگریی نخندی.. پس از خدا بخواه که جام لبریزی از این باده فرح انگیز در کام این ناکام ریزد. و البهاء علیک ع ع




«به من گفتند آزاد هستی؛ ما می‌خواهیم همه زندانیان آزاد شوند»

نسرین ستوده ساعتی پس از آزادی

پس از سالها...دلتنگی ها پایان یافت. نسرین جان خوش آمدی


"هفت تن از زندانیان سیاسی زن محبوس در زندان اوین آزاد شدند."


پایان حبس محبوبه کرمی و مهسا امرآبادی که از بازداشت شدگان بعد از اعتراضات مردمی سال ۸۸ بودند در حالی است که تنها چند ماه به اتمام دوران محکومیت آنها مانده بود. 
مریم جلیلی، میترا رحمتی، فرح واضحان، ژیلا مکوندی و کفایت ملک محمدی از زندانیان سیاسی بند زنان زندان اوین نیز به طور مشروط آزاد شده اند

Tuesday 10 September 2013

نسرین ستوده قانون مجازات اسلامی در مورد قتل بهاییان را به چالش کشید


نسرین ستوده، وکیل زندانی که به تازگی وارد چهارمین سال از دوران محکومیت حبس شش ساله‌ی خود شده، با اشاره به قتل عطاءالله رضوانی، یک شهروند بهایی در بندرعباس، قانون مجازات اسلامی در خصوص قتل افراد غیرمسلمان را مورد پرسش قرار داده است.

در نقل‌قولی که رضا خندان، همسر خانم ستوده، در صفحه‌ی شخصی‌اش از او منتشر کرده، وی از مقامات قضایی جمهوری اسلامی پرسیده که «اگر آمر و قاتل آقای عطاءالله رضوانی را پیدا کنید و بخواهید بر اساس قانون با او رفتار کنید قاتل یا قاتلان چه مجازاتی خواهند داشت؟ آیا جز این است که در صورت مسلمان بودن قاتل، بر اساس ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی اصلا مجازات نخواهد شد و فقط چند تومان باید به خانواده‌ی مقتول پول پرداخت کند؟

خانم ستوده در ادامه با توضیح اینکه بر اساس قانون مجازات اسلامی، چنان‌چه فردی مسلمان، فرد غیر مسلمانی را بکشد، با قصاص، زندان و یا مجازات دیگری روبه‌رو نخواهد شد، خاطرنشان کرده که «البته تمام این بحث‌ها زمانی مطرح خواهد شد که اراده‌ای برای شناسایی و معرفی قاتل یا قاتلان وجود داشته باشد. در حالی که تا این لحظه هیچ نشانه‌ای از وجود چنین اراده‌ای دیده نمی‌شود».

عطاءالله رضوانی، شامگاه شنبه (۲ شهریور-۲۴ آگِست)، پس از خروج از منزل دوستش، توسط افراد مسلح ناشناسی که احتمالا در اتومبیل وی کمین کرده بودند، ربوده شد و در محل خلوتی در نزدیکی ایستگاه راه‌آهن در حومۀ بندرعباس، با شلیک گلوله از پشت سر به قتل رسید.

این شهروند بهایی عضو یک هیات سه نفره موسوم به «خادمان جامعه بهایی» بود و پیش از این چندین بار به خاطر فعالیت‌های اجتماعی و خیریه‌ی خود، از سوی نهادهای امنیتی و به ویژه دفتر امام جمعه شهر مورد تهدید قرار گرفته بود.

به دنبال قتل آقای رضوانی، ۴۷ تن از زندانیان سیاسی و عقیدتی در زندان رجایی‌شهر کرج با انتشار نامه‌ای «خواستار تحقیقات هرچه سریع‌تر و محاکمه‌ی آمرین و عاملین این قتل در دادگاه‌های صالحه» شدند.

در نامه‌ی این زندانیان با اشاره به سابقه‌ی تهدید، بازداشت و احضارهای متعدد عطاءالله رضوانی و اعضای خانواده‌اش، و نیز وقوع اتفاق‌های مشابه منجر به قتل یا جراحت جدی در خصوص دیگر شهروندان بهایی در سال‌های اخیر، تاکید شده که «رسیدگی سریع و عادلانه به این موضوع ضامن حق اولیه امنیت و آسایش آحاد مردم ایران خواهد بود»

Monday 2 September 2013

اگر سوال کنیم که چرا هنوز احبا ایران در دریای مهن و تضییقات هستند ، جواب را در این بیان مبارک میابیم


قسمتی از توقیع مبارک حضرت ولی امرالله: اگر چنانچه در مستقبل ايام آفات گوناگون آن سرزمين را احاطه نمايد و انقلاب كشوري بر تضييقات حاليه و محن وارده متواتره بيفزايد و افق آن اقليم جليل تاريكتر گردد ملول و اندوهگين مگرديد و از مسلك و منهج قويم خويش كه مواظبت و سعي مستمر متمادي در ازدياد و استحكام و اشتهار و اعزاز مؤسسات امريه است سر موئي منحرف مگرديد. استخلاص اين فئه مظلوم بيگناه از قيود اسارت و چنگ ارباب ظلم و عداوت، ضوضا و هيجان عمومي را مقتضي و حصول عزت و رخاء و آسايش حقيقي از براي اهل بها، مقاومت و ممانعت و شور و آشوب اهل حقد و جفا را مستلزم؛ پس اگر چنانچه تلاطم درياي بلا ازدياد يابد و طوفان محن و رزايا از شش جهت آن جمعيت مظلوم را احاطه نمايد به حق اليقين بدانيد و آني متردد نمانيد كه ميعاد نجات و ميقات جلوه موعوده ديرينه نزديك گشته و وسائل اخيره فوز و نصرت عظمي از براي ملت ستمديده بها در آن كشور مهيا و فراهم شده. قدم ثابت لازم و عزم راسخ واجب تا اين مراحل باقيه طي گردد و مقصود و آمال اهل بهاء در اعلي المقامات پديدار گردد و جلوه ئي حيرت انگيز نمايد. هذه سنَّه الله و لَن تَجِد لسنَّته تبديلاً.

توقيعات مباركه ج 3 ص 51

جایگاه این شهیدان ، عرش اعلای خداست

جایگاه این شهیدان ، عرش اعلای خداست 

چشم دنیا گر به جای اشک ، خون بارد ، رواست 
عالم انسان ، عزادار شهیدان بهاء ست 

خاک ایران بار دیگر گشته میدان قتال 
این سفر ، بی جنگ و بی لشکر ، بساط کربلاست 

دور شمع امر حقّ ، پروانگان ، پر پر زنان 
نیست پروا عاشقان را ، سوختن شرط لقا ست

دشمن خونریز ، اگر دستش به خون آلوده است
جایگاه این شهیدان ، عرش اعلای خداست

اهل حقّ را جانفشانی و فدا شایسته است
منکر دین خدا را قتل و عُدوان اقتضا ست

آن فداکاری کند در خدمت نوع بشر
این خطاکاری کند ، چون فطرتاً اهل جفاست

آه مظلومان بسوزد ، خرمن هستیِ ظلم
حسرت و یأس و پشیمانی ، جزای اشقیا ست

بندرعباس، شهری که حضرت عبدالبها آن را از خود دانسته و فرمودند:
این بندر، بندر من است، به سوگ نشست.

جناب آقای عطاء الله رضوانی، به ضرب گلوله جان به جان آفرین تسلیم نمودند. ایشان از اعضای هیئت خادمین بندرعباس بودند و بعد از تعطیلی تشکیلات نیز با اینکه ایشان بارها از طرف اطلاعات بندرعباس مورد تهدید قرار گرفته بودند،باز هم به این شهر عزیز و
مردمان آن خدمت می کردند

Saturday 31 August 2013

سکوت مسئولین درباره قتل عطاءالله رضوانی شهروند بهائی

در حالیکه چند روز از کشته شدن عطاءالله رضوانی از اعضای فعال جامعه بهایی بندر عباس در جنوب ایران به ضرب گلوله افراد ناشناس گذشته هیچ یک از مسئولین کشوری یا استانی درباره دلایل این قتل اظهار نظر نکرده اند.

عطاءالله رضوانی که پیش از این سابقه اجرای پروژه های عمرانی را داشته در سالهای اخیر به همراه یک شریک غیر بهایی شرکتی برای فروش پمپ آب تاسیس کرده بود. درباره دلایل قتل این شهروند بهایی گمانه زنیهای زیادی مطرح شده اما تاکنون مسئولین دراین باره سکوت کرده اند.

به گزارش ندای سبز آزادی، با وجود اینکه براساس رویه های موجود مسئولین گزارش پیگیریهای خود در قتل های اینچنینی را اطلاع می دهند، مسئولین قضایی کشوری و استانی درباره این پرونده سکوت کرده اند.

وی روز شنبه دوم شهریور در بندرعباس به ضرب گلوله از پای درآمده است. گفته می‌شود که قاتل یا قاتلان در خودروی او کمین کرده و با شلیک گلوله به سرش، او را به قتل رسانده‌اند.

عطالله رضوانی، عضو سابق هیات خادمین جامعه بهایی بندرعباس، است. اعضای خانواده وی گفته اند که که او بارها از طرف مسئولان اطلاعاتی و دفتر امام جمعه تهدید شده بود.به گفته خانواده آقای رضوانی، پیش از این نیز دو تن از بهاییان سرشناس بندرعباس با قمه مجروح شده بودند

Wednesday 28 August 2013

پیام بیت العدل اعظم الهی پیرو قتل جناب عطاءالله رضوانی در بندر عباس خطاب به مردم شریف ایران ، 5 شهریور 1392


٨ شهرالاسماء ١٧٠

٥ شهریور ١٣٩٢

یاران و یاوران باوفای جمال اقدس ابهی در مهد امر الله ملاحظه فرمایند

خبر قتل جناب عطاءالله رضوانی موجب حزن و اندوه عمیق این جمع شد. این عمل شنیع قلب هر انسانی را مشحون از تأسّف و تحسّر می‌نماید و موازین بشری، بدون شک، آمرین و عاملین آن را محکوم می‌کند. آنان که در پی جاه و مقام می‌کوشند تا با ریاکاری به اسم دین و ایمان بذر نفرت و جدایی در قلوب بکارند و با گفتار و رفتار تحریک‌آمیز خود ارتکاب چنین جنایتی را ممکن می‌سازند نیز مسئولیّت این جرم را به عهده دارند و در این گناه سهیم‌اند. البتّه واقفیم که اکثریّت ایرانیان عزیز این عمل فجیع را تقبیح می‌کنند، از ظلم و ستم بیزارند و انزجار خود را نسبت به هر نوع تفرقه‌افکنی اعلان می‌دارند.

عطاءالله رضوانی آرزویی جز خدمت به وطن مألوف و عالم انسانی نداشت، حیاتش وقف ایجاد محبّت و وداد در بین جمهور ناس بود و در مراودات روزانه می‌کوشید تا نمادی از مکارم اخلاقی و صفات عالیۀ انسانی باشد. به تهدید و قساوت با شجاعت و متانت پاسخ می‌گفت و در میان هم‌شهریانش به مهربانی و ملاطفت شهرت داشت. مروّج دوستی و وفاق بود و بیزار از تعصّب و نفاق. در این راه جان شیرین فدا نمود و جام شهادت نوشید. پس در عالم بالا به بزم لقا پیوست، از بادۀ رضای الهی سرمست گردید و نامش در لوح محفوظ الی‌الابد ثبت شد.

مراتب هم‌دردی و تسلیت خود را به همسر عزیز، فرزندان دل‌بند و دیگر بازماندگان سوگوار جناب رضوانی تقدیم می‌داریم و در اعتاب مقدّسۀ علیا برای ارتقای روح پرفتوح آن وجود نازنین و نیز برای نزول تأییدات الهیّه بر فرد فرد اعضای آن خاندان جلیل دعا می‌کنیم. زندگانی پرافتخار آن فقید سعید نمودار دیگری از این حقیقت است که بهائیان ایران در راه تحقّق اهداف بشردوستانه، بینش معنوی خود را همواره مدّ نظر دارند، از ظلم و شقاوت نمی‌هراسند، تضییقات حاصله از جهل و نادانی را با استقامت سازنده می‌پذیرند و با صبر و شکیبایی از طرق قانونی به احقاق حقوق خود می‌پردازند. مزید تأیید و توفیق عموم را از آستان مالک عطا و سلطان ملکوت بقا مسئلت می‌نماییم.

[امضا: بیت العدل اعظم]

Monday 26 August 2013

یادی از سر کار خانم مهوش ثابت یکی‌ از مدیران جامعه بهاییأن ایران در زندان

توتنها نیستی 
ای مرغ شبخوان سحر آوا 
به خون پاشِ دهان ، کنج قفس ، با قفل زندان می کنی نجوا 
سخن می گویی از دیروز و از امروز و از فردا .... و از فردای فردا ها 
و پژواک صدایت می خراشد ، شیشهٔ عمر دیوان را 
و نقبی می زند تا هر کجا و نا کجای برزخ تاریخ
تو تنها نیستی
در چهار دیواری که طولش کمتر از عرض است و عرضش کمتر از طول است ،
و در اندیشهٔ مزدوران جور و جهل معقول است ،
طپش های دلم با توست
درود و آفرین عاشقان رهگذر با توست
خروش اشک های مادران خون جگر با توست
و می دانم ندارد قابلی ،
اما دعای این حقیرِ در بدر با توست
تو ای مرغ سحر آوا ،
تو روزی از قفس آزاد خواهی شد
وآنگه نوبت پرواز خواد شد
و آغوش من و ... من ها
به رویت باز خواهد شد
و اشک شادمانی ، شهر را از قهر خواهد شست
و از هر قطرهٔ اشکی ،
هزاران گُل خواهد رُست
و خواهی دید که مرد و زن ،
تو را در چشمهٔ خورشید می شویند
و سر در گوش یکدیگر سرود مهر می گویند
و راه عشق می پویند ....


مهوش ثابت، شهروند بهایی ، در سال ۱٩۵٣ در اردستان بدنیا آمد و هنگامی که در کلاس پنجم دبستان بود به تهران نقل مکان کرد. او در رشتۀ روانشناسی ، دانشنامهٔ لیسانس دارد. کارِ حرفه‌ ای‌ اش را به عنوان معلم شروع کرد و بعداً به مدیریت چند مدرسه منصوب گردید . در راستای تخصص حرفه‌ ای خویش، با کمیتۀ ملی سوادآموزی ایران همکاری داشت . قبل از این که به علت اعتقاد به آئین بهائی از کار دولتی خود در بخش تعلیم و تربیت اخراج شود، معلم و مدیر دبستان بوده و ۱۵ سال مدیریت مؤسسۀ آموزش عالی بهائی (مؤسسۀ علمی آزاد) ، را برعهده داشت . این مؤسسه امکانی برای تحصیلات عالیه در اختیار جوانان بهائی قرار می‌ دهد. بعد از انقلاب اسلامی، مانند هزاران مُدَرّس دیگر بهائی ، از کار خود اخراج و از اشتغال به هرگونه کار آموزشی دولتی محروم شد. او و همسرش، سیاوش ثابت، دو فرزند بزرگ‌سال دارند. وی عضو گروه «یاران ایران» است،‌ یاران ایران نام گروهی است که فعالیت‌های اداری جامعه بهائی را در غیاب «محفل روحانی ملی» که به دستور نظام جمهوری اسلامی تعطیل شد ، در ایران هدایت می‌ کردند . مهوش ثابت که یکی از هفت مدیر جامعه بهایی ایران است ، زودتر از شش نفر دیگر در تاریخ ۱۵ اسفند ۱۳۸۶ در منزلش بازداشت شد. وی بعد از بازداشت به بند ۲۰۹ زندان اوین و سلول‌های انفرادی انتقال یافت .مهوش ماه‌ها در سلول‌های انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین با کم‌ ترین امکانات و در شرایط سخت به سر برد . در تاریخ ۲۳ بهمن ماه سال ۱۳۸۷ دادسرای امنیت تهران از صدور قرار مجرمیّت برای وی وشش تن دیگر از مدیران جامعه بهایی به اتهام : «جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی»، خبر داد. این در حالی بود که وکیل وی تا این زمان موفق به خواندن پروندهٔ او نشده بود. اولین جلسه دادگاه بعد از گذشت حدود ۲۰ ماه ، روز ۲۲ دی ۱۳۸۸ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب اسلامی برگزار و در طی این جلسه هیچ حکمی صادر نشد و ادامه دادرسی به جلسات آینده موکول گردید ، در تاریخ ۲۱ فروردین ۱۳۸۹ ماه ، دادگاه مهوش و شش رهبر جامعه‌ بهایی برگزار نشده و به ۲۳ فروردین ماه ۱۳۸۹ موکول و در آن تاریخ برگزار شد. پس از ماه‌ها بازداشت و تعویق چند باره دادگاه ، آخرین جلسات رسیدگى به اتهام‌های مهوش و دیگر مدیران جامعه بهایی در اواخر خرداد ماه ۱۳۸۹ برگزار و پس از سه روز به پایان رسید. سرانجام شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب در مرداد ماه سال ۱۳۸۹هفت شهروند بهایی را به اتهام «جاسوسى، اقدام علیه امنیت کشور و محاربه» به ۲۰ سال زندان محکوم کرد. در حالی که مهوش ثابت و شش رهبر دیگر جامعه بهایی بر خلاف قوانین، بیش از ۸۰۰ روز در «بازداشت موقت» به سر برده بودند . مهوش ثابت هم‌اکنون در زندان اوین     در حال سپری کردن دوران محکومیت خود است . خداوند یار و پشتیبان این هفت مظلوم بی گناه 
باشد 

انتقاد شدید کمیسیون آزادی مذاهب از فتواهای آیت‌الله خامنه‌ای علیه بهاییان (commission on international religious freedom)

کمیسیون آزادی مذاهب جهان می‌گوید فتواهای رهبر جمهوری اسلامی نشان می‌دهد چه کسی در این کشور حرف آخر را می‌زند

کمیسیون آزادی مذاهب جهان روز پنج‌شنبه، ۱۰ مرداد، فتواهای آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی ایران، علیه بهاییان را به شدت مورد انتقاد قرار داد و از رهبران جهان خواست که در برابر این فتواها از جامعه بهاییان ایران حمایت کنند.

در بیانیه رابرت پی. جورج، رئیس این نهاد مستقل آمریکایی که زیر نظر دولت آمریکا فعالیت می‌کند، آمده است که جامعه بهاییان ایران باید در انتظار آزار و اذیت بیشتر حکومت ایران در پی این فتواها باشد.

آیت‌الله خامنه‌ای در فتواهای اخیر خود که خبرگزاری تسنیم آنها را منتشر کرده است، بهاییت را «فرقه ضاله مضله» می‌خواند که اکثریت شیعیان جامعه باید از آنها «پرهیز» کنند.

این فتواها بهاییان را «محکوم به نجاست» می‌خواند و به مردم ایران هشدار می‌دهد که در صورت تماس با آنها باید «طهارت» بگیرند.

اما کمیسیون آزادی مذاهب جهان در برابر این فتواها می‌گوید که بهاییت «آیین جهانی صلح‌طلبانه و مستقلی»‌ست که از آغاز آن در حدود ۱۷۰ سال قبل تاکنون مورد «تهمت‌های روحانیون و حکومت ایران» قرار داشته است.

در بیانیه رئیس این کمیسیون آمده است، فتواهای رهبر جمهوری اسلامی که تنها چند روز قبل از آغاز به‌کار رئیس جمهور جدید ایران منتشر شده است به جامعه جهانی یادآوری می‌کند که دستور کار حکومت ایران از چه قرار است و چه کسی در این کشور حرف آخر را می‌زند.

رابرت پی. جورج در نهایت از رهبران جهان و تمام زنان و مردان خیراندیش جهان خواسته است که در حمایت از جامعه بهاییان ایران موضع‌گیری کنند.

از جامعه بهاییان ایران هم‌اکنون ده‌ها نفر در زندان‌ به‌سرمی‌برند. کمیسیون آزادی مذاهب می‌گوید که مقامات ایران از سال ۲۰۰۵ تاکنون بیش از ۶۵۰ بهایی را به‌صورت دلخواهانه بازداشت کرده‌اند و از اواسط بهمن سال گذشته نیز دست‌کم ۱۱۰ نفر از آنان در زندان بوده‌اند.

گزارش این کمیسیون همچنین می‌گوید که جامعه بهاییان ایران در سال‌های اخیر به شکل فزاینده‌ای در معرض تهدید و اذیت قرار گرفته‌ تا جایی که خانه‌ها و اموال شخصی بسیاری از آنها مورد حملات خشونت‌آمیز واقع شده‌ است. در عین حال که شمار بازداشت آنان نیز به نسبت سال ۲۰۱۱ حدود دو برابر شده است.

وضعیت بهاییان در ایران موجب اعتراض سازمان ملل متحد هم شده است. کمیته حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این نهاد بین‌المللی به تازگی آن‌چه را که «تبعیض فراگیر علیه بهاییان» در ایران خوانده محکوم کرده و از حکومت ایران خواسته است که حقوق پیروان این آیین را محترم بشمارد

دادگاه سنندج حکم تخریب گورستان بهائی‌ها را صادر کرد.....


دستگاه قضایی حکومت اسلامی ایران حکم تخریب گورستان بهایی‌های شهر سنندج در نزدیکی دانشگاه علوم پزشکی این شهر را صادر کرد.

دوستان عزیز لطفا در اشتراک گذاری خبر یاری کنید....

طی تماسی تلفنی "جمال حائری" شهروند بهایی اهل شهر سنندج به آژانس خبررسانی کُردپا گفت: این گورستان بیش از ٤٠ مزار شهروندان بهایی را در خود جای داده و تازه‌ترین آنها مادر خودم می‌باشد که چهار سال قبل در این گورستان به خاک سپرده شد.

به گفته‌ی این شهروند بهایی ساکن استرالیا، دادگاه انقلاب شهر سنندج حکم تخریب این گورستان را صادر کرده و این حکم در مورخ ١٢ مردادماه سال جاری از سوی شعبه‌ی شش دادگاه تجدیدنظر سنندج تایید گردیده است.

حائری در ادامه افزود: پیشتر و در دوران ریاست جمهوری احمدی‌نژاد با نوشتن دشنام و شکستن سنگ قبرهای این گورستان توسط افراد ناشناس به بهایی‌های این شهر بی‌احترامی می‌کردند.

به گفته‌ی همین شهروند بهایی، زمین این گورستان(گورستان جاوید) به فردی به نام "ع.گ" فروخته شده و انتظار می‌رود بزودی تخریب این گورستان آغاز شود.

بیش از ٤٠ خانواده‌ی بهایی ساکن شهر سنندج هستند که سالانه چندین نفر از آنها توسط نیروهای نظامی حکومت اسلامی ایران بازداشت می‌شوند که آخرین مورد بازداشت شهروند بهایی ساکن سننج به نام صمیم زارعی می‌باشد که در مورخ ١٥ تیرماه سال جاری می‌باشد

کشته شدن یک شهروند بهائی در بندر عباس به ضرب گلوله


کشته شدن یک شهروند بهائی در بندر عباس به ضرب گلوله

(جزئیات بیشتری در تاریخ 4 شهریور به پست اضافه شد)

شنبه شب در بندر عباس آقای عطالله رضوانی (برادر خانم صهبا رضوانی که سه سال و نیم در سمنان و تهران زندانی بودند) ربوده شده و با شلیک گلوله از پشت سر در بندر عباس به قتل رسیدند. ایشان سال ها عضو هیات سه نفری خادمین جامعه بهائی بندرعباس بودند و به نیکنامی در شهر شهرت فراوان داشتند. بارها از طرف مسئولین اطلاعاتی و دفتر امام جمعه تهدید شده بودند. چند سال قبل دو نفر از بهائیان این شهر (آقایان میعاد افشار و دکتر میدانی) توسط اوباش امام جمعه با قمه مجروح شده بودند. پیشتر آقای ایرج مهدی نژاد از بهائیان این شهر با ضربات چاقوی مسلمانان متعصب به قتل رسیده بودند. اکنون خواهرزاده آقای رضوانی (انیسا فنائیان) در سمنان زندانی است و شوهر ایشان (سیامک ایقانی) اخیرا پس از سه سال از زندان
آزاد شده است. عطاالله رضوانی دانشجوی اخراجی مهندسی مکانیک در دوران انقلاب فرهنگی بود. (عرفان ثابتی)

*****************************

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این شهروند بهایی ساکن بندرعباس که پیش‌تر بار‌ها از طرف نهادهای امنیتی و دفتر امام جمعه شهر مورد تهدید قرار گرفته بود، شب گذشته شنبه ۲ شهریور ماه در حالی به قتل رسید که هیچ‌گونه سرقتی از اموال وی صورت نگرفته بود.

یک منبع مطلع در بندرعباس که نخواست نامش فاش شود به گزارشگر هرانا گفت: "در شهرما پیش‌تر نیز یک شهروند بهایی بنام (ایرج مهدی‌نژاد) را مسلمانان افراطی با ضربات کارد به قتل رسانده بودند. دوتن هم به نامهای (میعاد افشار و ایرج می‌دانی) پیش‌تر در پی حمله افراد تندرو بشدت مجروح شده بودند."

وی در ادامه در مورد فعالیتهای عطاء الله رضوانی گفت: "وی در فعالیت‌های خیریه متعددی شرکت کرده است و با تشکیل یک هیات سه نفره موسوم به خادمان جامعه بهایی، فعالیت‌های مدنی خود را ساماندهی می‌کرد."

این منبع در مورد نحوه قتل این شهروند بهایی اظهار داشت: "تا جایی که اطلاع دارم، ایشان را ربوده و سپس از پشت سر گلوله‌ای به سر وی شلیک کرده‌اند."

یک منبع دیگر که نخواست نامش فاش شود در این رابطه به گزارشگر هرانا گفت: "عطاء الله رضوانی شب شنبه مهمان دکتر ایرج میدانی بود. پلیس به خانواده وی گفته، هنگام بازگشت قاتلان در ماشین وی کمین کرده بودند و احتمالا وی را با اجبار و زور اسلحه به جاده راه آهن برده و در آنجا تیری از پشت به سر وی شلیک می‌کنند. ماشینهای گذری جسد را پیدا کرده و به نیروی انتظامی اطلاع می‌دهند. در حالی که هیچ سرقتی از داخل ماشین وی صورت نگرفته بود."

گفتنی است، عطاء الله رضوانی دانشجوی اخراجی مهندسی مکانیک بود که در پی انقلاب فرهنگی در سال ۱۳۵۹ از تحصیل محروم شد.

Thursday 11 July 2013

"آیدا بندی" شهروند بهایی از ادامه تحصیل محروم شد

"آیدا بندی" شهروند بهایی و دانشجوی ترم دو رشته زبان و ادبیات انگلیسی شیراز از ادامه تحصیل در دانشگاه پیام نور شیراز محروم شد.

مسئولین دانشگاه به این شهروند بهایی اعلام کرده اند که یا مسلمان شود و به درسش ادامه دهد و یا مانند سایر بهاییان به خارج از کشور برود.

وی طی متنی که برای خبرگزاری هرانا ارسال کرده است، ماجرا را چنین شرح می‌دهد:

متن زیر شرحی است از زمان ورود به ترم دوّم رشته ی زبان و ادبیات انگلیسی دانشگاه پیام نور شیراز

پس از ثبت نام غیر حضوری و ورود به دانشگاه و انتخاب واحد سر کلاس‌ها طبق برنامه حضور یافتم تا اینکه زمان ثبت نام حضوری فرا رسید. تمام مدارک را طبق درخواست دانشگاه فراهم کردم. اما در موقع تحویل مدارک، فرمی را که شامل گزینه مذهب می شد خالی گذاشتم. بلافاصله مسئول اخذ مدارک از من خواست تا این گزینه را پر کنم. و من قید کردم "بهایی". در این مرحله از ثبت نام باید همان برگه که توسط مسئول این بخش امضا و مهر شده را به مسئول بعدی میدادم برای ادامه عملیات ثبت نام، اما آن برگه را از من گرفتند و گفتند "اشکال ندارد برو بقیه کارهایت را انجام بده این برگه استثناً پیش من میماند. به مسئولین بعدی بگو این برگه پیش خانم ... است."

من هم مثل بقیه ثبت نام کردم و کارت دانشجوییم را دریافت کردم.

دو روز بعد صبح حدود ساعت ۸:۳۰ به من زنگ زدند. "از دانشگاه پیام نور تماس میگیرم. پرونده شما دچار مشکل است. برای حل مشکل به تهران بروید!"

من پرسیدم چه مشکلی اما جوابی ندادند. همان روز کلاس داشتم و زودتر رفتم تا ببینم اصلا چه کسی به من زنگ زده. به دفتر رئیس دانشگاه "دکتر رمضانی" رفتم. اجازه ملاقات ندادند. منشی ایشان گفتند نامه بنویس. نوشتم. دو ساعت تمام پشت در اتاق ایشان نشستم. تا بالاخره زیر نامه من نوشتند " آقای مهبدی لطفا پیگیری کنید" ( من در نامه غید کرده بودم دلیل مشکل پرونده ام را نمی دانم)

رفتم حضور آقای مهبدی (مسئول ثبت نام) ایشان نوشتند "من خبر ندارم مشکل چیست اما این را میدانم تا زمانی که با آقای زارع هماهنگ نشود ادامه تحصیل برای ایشان غیر ممکن است" نامه را مجددا حضور ریاست بردم اما باز هم جوابی از اتاقشان بیرون نیامد. تا اینکه وقت ناهار شد و ایشان قصد خروج از اتاقشان را کردند. و چاره ای نداشتند جز اینکه به حرف های من در راه گوش کنند و من قضیه را گفتم. شماره من را گرفتند که با من تماس بگیرند.

ظهر همان روز از دانشگاه زنگ زدند و گفتند ما در حال پیگیری هستیم و اصلا نمی دانیم چه کسی با شما تماس گرفته و حتما فردا تماس خواهیم گرفت. اما تماس نگرفتند تا یک هفته بعد خودم تماس گرفتم. چون تاریخ امتحانات نزدیک بود و من نگران بودم که کارت ورود به جلسه به من ندهند.

در تماس بالاخره کسی را که با من تلفنی صحبت کرده بود را پیدا کردم. (مدیر آموزشی دانشگاه) و گفتند تلفنی توضیح نمی دهم. بیا اینجا.

رفتم. به من گفتند برو عقب بایست. کیفت را بگذار آخر اتاق! موبایلت را بگذار در کیفت! شاید نگران ضبط کردن صدایشان و شاید نگران عملیات بمب گذاری بودند.

خلاصه به من گفتند تو خودت میدانی مشکلت چیست. گفتم مسئله ام را می دانم اما مشکلم را نه. (خیلی خیلی آرام حرف میزدند. طوری که مجبور می شدم مدام بپرسم چی؟ انگار کسی قرار است صدایشان را بشنود که نباید.)

گفتند تو یا مسلمان شو و به درست ادامه بده یا مثل بقیه بهایی ها برو خارج درست را بخوان. من هم متاسفم که نمیتوانید اینجا درس بخوانید اما از دست من کاری بر نمی آید. گفتم اینجا کشور من است. چرا نباید همین جا باشم. اعتقاد من چه ربطی به تحصیلم دارد. گفتند قانون است.حتی اگر به تهران هم بروی فایده ای ندارد. هیچ جا مشکل تو را حل نمی کند. برگشتم. و سایت دانشگاه را چک کردم و دیدم نمی توانم وارد شوم و ...

Tuesday 25 June 2013

قسمتی از نامه روحیه خانم به جوانان بهائی


ما بیش از حد به قابلیّت ها و توانائی های خود می اندیشیم و از آنچه که قدرت الهی می تواند از طریق نفوس حقیر ما ،هر قدر که ناچیز باشد ،نفوسی که خود را در اختیار اراده الهی قرار دهند ،غافل می مانیم. بزرگترین نمونه زنده از آنچه که شخص با وصل کردن خود به قدرت الهی می تواند انجام دهد و من آن را مشاهده کرده ام مارثاروت است. نه این که او ناچیز و حقیر بوده باشد؛ حاشا که چنین باشد؛ او زنی توانمند ،باهوش و برخوردار از مواهب الهی بود. امّا آنچه که او در آن توفیق یافت بی نهایت ورای منابع خود شما است و او به این نکته واقف بود. او کار پویا و در جریان را خوب درک می کرد . او می گفت:"حضرت بهاالله این کار را انجام می دهد" .او متواضع تر از آن بود که با کنایه بیشتر موضوع را مطرح کرده بگوید "گذاشتم حضرت بهاالله این کار را انجام
دهد."

Thursday 20 June 2013

امة البهآء روحيّه خانم چنين فرموده اند


حضرت ولىّ امراللّه در قرع و انبيق ذهن خلاقش ، جميع عناصر امر حضرت بهاءاللّه را در يک "کلّ" نامرئى جمع آورد و در آنچه که در مخزن تعاليم و احکام و نظم بديعش مکنون بود ، جامعهٔ متشکل و منظم بوجود آورد و ازمجموعهٔ تعاليم دو مظهر الهى و مثال اعلاى امر بهائى ، ردائى فاخر بافته شد ، که تا يک هزار سال پوشش بشرى خواهد بود و بر آن حضرت ولىّ امراللّه با سرانگشتان ماهرش طراحى فرمود و عناصرش را بهم در بافت و براى قوامش بر آن قلّا بهاى زيبائى از تبييناتش از آثار مقدسه بر دوخت که هرگز فرسوده نشود و از هم ندرّد تا زمانی که پيغمبر ديگرى به جهان آيد و بار ديگر بر قامت خلق خدا جامهٔ مقدّس ديگرى بپوشاند.
 — ‎

Wednesday 19 June 2013

دکتراندرو بنت، سفیر کانادا برای دفاع ازآزادی ادیان، بیانیه‌ای به شرح زیرانتشارداد


کانادا، با اعلام تأسف و تأثر خود از پنجمین سالگرد دستگیری و حبس غیر قانونی هفت مدیر بهائی ایران توسط رژیم خامنه‌ای، درخواست خود را برای آزادی آنان تکرار می‌کند.به عنوان بخشی از ادامه آزار و اذیت سیستماتیک و نهادینه شده حکومت علیه جامعه بهائی ایران، بهروز توکلی، سعید رضایی، فریبا کمال آبادی، وحید تیزفهم، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی و مهوش ثابت در حال سپری کردن حکم ۲۰ سال زندان خود در شرایطی اسفناک هستند. تنها دلیل دستگیری و حبس این افراد، انجام مناسک مذهبی و نقش مدیریتی آنان در جامعه دینی خود بوده است.