Wednesday 31 January 2018

دعای خواب


دعای خواب ،،،
از جمله ادعیه بامدادی، دعایی است نازله از قلم جمال مبارک که با این عبارت شروع می‌شود: "الهی الهی کیف أختار النّوم و عیون مشتاقیک ساهرة فی فراقک و کیف استریحُ علی الفِراش و افئدة عاشقیک مضطربة من هجرک" (ادعیه محبوب، ص85 - مضمون: ای خدای من، خدای من؛ چگونه خواب را اختیار کنم در حالی که چشمان مشتاقانت شبانگاهان بیدار مانده در فراق تو و چگونه در بستر آرامش یابم در حالی که دلهای عاشقانت از دوری تو در تشویش است."



آمده ام تا تو به دادم رسی
********************
بی کسم ای کس که چو من بی کسی
بی کس و کاری که زدل واپسی
بس که به دادم نرسیده کسی
یا بهاء آمده ام تا تو به دادم رسی
دولت ایران جاسوس خسم خوانده اند
از در این خانه پسم رانده اند
هرچه به درگاه تو آیم خسی
آمده ام تا تو به دادم رسی
آمده ام تا تو نگاهم کنی
تا تو کم از بار گناهم کنی
گشته ام آواره وپریشان بسی
آمده ام تا تو به دادم رسی

Monday 8 January 2018

لوحیست از حضرت عبدالبهاء بنام : سرمست از جام اوّل صهبای محبّت‌الله


هوالابهی

ای اسیران مظلومان علمای آن سامان دست تطاول گشودند و از فرعون ذی‌الاوتاد و قوم نمرود و ثمود و عاد گوی سبقت ربودند. چشم انصاف بستند و به تیر اعتساف دل مظلومان خَستند؛ آتش به خرمن ستمدیدگان زدند و هر جور و اذیت و عقوبتی را روا داشتند که شاید نار موقدۀ الهیّه خاموش گردد و دریای فیض حضرت یزدان از جوش و خروش بیفتد؛ سحاب عنایت از رشحات منقطع گردد و شهاب هدایت از اشراق به آن صفحات ممنوع گردد؛ نسیم موهبت از مهبّ عنایت باز مانَد و شمیم گل عاطفت از گلزار احدیّت مقطوع شود؛ انوار کوکب بازغ پنهان گردد و اسرار مطلع مواهب فراموش شود.
هیهات، هیهات دیگر نمی‌دانند که قلزم کبریا موجش شدید شود و نفوذ امرالله سطوتش جدید؛ کوکبش ساطع گردد و شهابش ثاقب؛ لمعه‌اش شعله گردد و اخترش آفتاب گردد و قطره‌اش سیل و فیض سحاب؛ دانه‌اش خرمن شود و دُردانه‌اش شاهد هر انجمن؛ صیتش جهانگیر گردد و آوازه‌اش به فلک اثیر رسد.
و امّا این بندگان و آوارگان از جام اوّل از صهبای محبّت‌الله چنان سرمست شدیم که مدهوش جام الست گشتیم و قدح به دست در میدان فدا پاکوبان و رقص کنان بشتافتیم. بلا را به دعا خواستیم و تیر جفا را سینه هدف نمودیم و تیغ ستم را به جان و دل آرزو کردیم. این تن خانۀ محَن است و این نفس قفس هر مرغ خوش‌سخن. جسم خاک گردد و جسد هدف تیر سهمناک شود. پس اگر درسبیل الهی در میدان فدا قربان گردد، موهبتی دیگر اعظم از این نه و نعمتی اکبر از این نیست.
اموال دنیا البتّه متفرّق شود و جمعش متشتّت؛ اندوخته‌اش پریشان شود و افروخته‌اش پژمرده و بی‌نشان؛ گنج روانش به هدر رود و کنز بادآوردش نیز به باد رود. پس اگر در سبیل الهی تالان و تاراج شود، بهتر از آن است که خراج سلطنت حوادث گردد. امّا خانمان و بیوت عالیه و قصور منیعه؛ هر معموری مطمور گردد و هر بنیان متینی از بنیاد بر افتد. پس این بیوت، که اوهن از بیت عنکبوت است، اگر در محبّت سلطان ملکوت خراب شود و از بُن و بنگاه بر افتد، البته بهتر است. چه که اگر این بیت گلین خراب شود، به مقابل قصر مشید در فضای جان‌فزای عِلّیّین تأسیس شود و اگر لانه و کاشانه در گلخن فانی ویران شود، آشیانۀ بی مثل و نشانه در گلشن باقی ترتیب گردد.
این است که احبّای الهی جمیع شئوناتشان و عزّت قدیمه‌شان و خدمات جدیده‌شان و
بلایای شدیده‌شان
، چون نقشِ حک بر الواح زمرّدین، در صفحات ملکوت ابهی نقش بندد، پس به جمیع عوالم اشراق نماید. آن شعاع ساطع بر زبان امکان زند مدح و ستایش شود و چون بر قلب اکوان زند یاد و تخطّر اطوار و اعمال و مناقب شود و چون بر صفحات آفاق زند "و اجعل لی لسان صدق فی الآخرین" گردد و چون بر کرۀ خاک زند بقاع مقدّسه و مراقد مطهّره شود. ع ع

((‌ ایران بهشت دل و جان ))

هوالله
ای مبتلای صد هزار مشکلات، خداوند ترا از طهران آواره به وينه نمود که تلخی غربت بچشی و سمّيّت بلايای وارده باين عبد بمزی تا قدر عافيت طهران بدانی و راحت شمران به خاطر آری و ايران را بهشت دل و جان شمری . غربت از جهتی و کربت از جهتی و جيب تهی از جهتی و طلبکار از هر جهتی و محاوله مأمورين ماليّه پادشاهی از جهتی و نرسيدن مواجب از جهتی و جواب ندادن سر آمدن طهران از جهتی.
باری، عيب ندارد با من شريکی و سهيمی و قرينی عنقريب عسر به يسر تبديل گردد و سختی به آسانی. غم مخور من غمخوار تو هستم. رفيق منی و انيس من. فی‌الحقيقه هميشه با تواَم و پيش تو. چه که آنی ترا فراموش ننموده و نخواهم نمود. ولی خواهی گفت چرا به دادم نمی‌رسی و فکری از برايم نمی‌کنی؟ جوابت اين است بايد اين صدمات را بچشی و اين تلخی‌ها را بمزی تا چون به سر کار آیی و زمام امور در دست گيری بدانی که بيچارگان را چون جيره و مواجب تأخير افتد چقدر در زحمت و مشقّت افتند و به چه بلائی گرفتار شوند؛ آن وقت رحم نمائی و دردشان را به‌زودی علاج نمائی و کار را نظمی دهی و البهاءعليک. ع ع (منتخباتی از مکاتیب، ج3، ص224)