Friday 28 August 2009

حبیب الله اوجی، متخلّص به نابت در شهر شیراز


حبیب الله اوجی، متخلّص به نابت در شهر شیراز از پدری به نام ابراهیم و مادری به نام معصومه به دنیا آمد. در سه سالگی پدر را از دست داد و در شش سالگی تنها شش ماه به مدرسه رفت و به علت عدم بضاعت مالی، قادر به ادامه تحصیل نشد. لاجرم به شاگردی نانوائی درآمد.
چون از خانواده متدیّن و مذهبی اسلامی بود در مجالس قرائت قرآن و بعد محافل علم وارد شد و چون ذوق شاعری داشت در مجامع اهل ادب نیز بار یافت. تا اینکه به منزل یکی از روحانیون معروف آن زمان، سیّد نورالدین حسینی درآمد و در زمره مدّاحان او شد. اما محبوب واقعی را نزد آقا و امثال او نیافت. سپس به جرگه دراویش وارد شد در دولتسرای ذهبی ها و همچنین خانقاه خاکساران در چهل تنان به اوراد و اذکار پرداخت. از آنجا نیز مأیوس شد تا اینکه سرانجام این مجاهده و تحقیق او را به مجامع اهل حقیقت کشاند.
خود او اظهار می نمود که شب اول به خانه ای وارد شدم تابلوئی نظرم را جلب کرد که روی آن با خط زیبا نوشته شده بود " دین باید سبب الفت و محبت باشد" این عبارت مرا تکان داد. با معاشرت با بهائیان به ایمان متّهم گشت و او را از کار برکنار کردند. به تدریج فقر و استیصال چهره خود را نشان داد اما او همچنان به دنبال گمشده خود می گشت. یک روز که به خانه برگشت به همسرش گفت، من تا بیخ گردن بهائی هستم از آنجا به بالا، فکر و مغزم برای فهم مطالب قد نمی دهد. من هنوز هفده سوال دارم. این حالت پریشانی او را از اشعاری که می سرود، می توان استنباط کرد که مطلع آن شعر این است:

از شرار عشق سوزانم نمی دانم کیم
کرده گیسویش پریشانم نمی دانم کیم

اما یک شب با دیدن خوابی شک او مبدّل به یقیین شد و کوره آتشی شد که قرار و آرام نداشت. صبح همان روز با دوچرخه رفت و ساعت یک و نیم بعد از ظهر که با حالت خسته و مانده بر گشت در جواب سوال زن و فرزند گفت: "رفتم یار و اغیار را خبر کردم که من بهائی شده ام." از آن تاریخ که کوس رسوائی خود را نواخت، همچون منصور بر سر دار شد.
دوستان قدیمی اوجی از حزب برادران بودند در همه جا تعقیبش می کردند. شبی دو نفر با کیسه پر از پول و چک امضاء شده بدون مبلغ، به در منزلش آمدند تا او را با ماشین آخرین مدل و منزل مسکونی عالی تطمیع کنند، اما اوجی آن شب گرسنه بر روی پشت بام گرم تابستان بدون زیرانداز دراز کشیده بود، در جواب گفت: " معلوم است متاعی که در نزد من است ارزش دارد که شما می خواهید با این همه پول آن را از من پس بگیرید. خیر. فروشنده نیستم..."
او به نقاط مختلف مهاجرت نمود و همه جا به تحریم مواجه شد. در کوار حتی آب را بر وی و خانواده اش بستند. هنگامی که آتش انقلاب در آذر 1357 خطه فارس را در بر گرفت، اوجی با خانواده اش از منزل خود در مرودشت به منزل نیمه تمام دیگر رفت. اموالش را به یغما بردند و به محل اختفایش پی بردند. متجاوز از سه هزار نفر منزل را محاصره نمودند و آنها را مجروح ساختند. اوجی فریاد زد" مردم بهائی هستم بهائی به " هاء" دو چشم." او را بالاخره با تیر زدند. گلوله دستش را شکست و شریانش قطع شد. پس از به هوش آمدن این شعر را دیکته نمود که برایش نوشتند:

گو عنایات الهی چند روزی دیر شد
شکر ذاتش را که اکنون قسمتم یک تیر شد

در بهار 1361 دستگیر و پس از شش ماه، حکم اعدامش صادر شد. قبل از اجرای حکم شعری سرود که مطلعش این است:

ای خوش آن لحظه که قلبم هدف تیر شود
وای بر من اگر امضای قدر دیر شود

حبیب الله اوجی، در روز بیست و پنجم آبان ماه 1361 (برابر 16 نوامبر 1982) در شهر شیراز اعدام گردید.

اقتباس از نوشته حسام نقبائی، پیام بهائی ش 52
به نقل از پروازها و یادگارها، ماه مهر گلستانه، نشر سوپریم، 1371

Wednesday 26 August 2009

پل صراط


در باورهای اسلامی به مفهوم پل صراط بر می خوریم. در آثار بهائی، پل صراط جنبه ای روحانی و غیر مادی دارد و آن همانا ایمان به خدا و فرستاده او در زمان حیات فرد است یعنی اگر فردی به پیامبر زمانش و تعالیم او ایمان بیاورد، از پل صراط عبور کرده است. تعبیراتی که در مورد دشوار و باریک بودن مسیر به میان آمده است در واقع اشاره به خطیر بودن مسئولیت فرد در تشخیص راه درست و ایمان و ایقان به وجود خدا و حقانیت مظاهر ظهور او با وجود تمام دام های دنیوی، علایق و منافع فرد است.

هر نفسی که به کلمهء بلی موفق شد از صراط گذشت و به جنّت رضا فائز... شد" (حضرت بهاءالله) (6)

Sunday 16 August 2009

همنوع


حضرت عبدالبها می فرمایند: این زندگانی عالم فانی در اندک زمانی منتهی گردد و این عزت و ثروت و راحت و خوشی خاکدانی عنقریب زائل و فانی شود خلق را به خدا بخوانید و نفوس را به روش و سلوک ملاء اعلی دعوت کنید.یتیمان را پدر مهربان گردید و بیچارگان را ملجاء و پناه شوید ، فقیران را کنز غنا گردید و مریضان را درمان و شفا معین هر مظلومی باشید و مجیر هر محروم.در فکر آن باشید که خدمت به هر نفسی از نوع بشر نمایید .وبه حقیقت مهربان باشید نه به ظاهر و صورت.

Saturday 8 August 2009

ترک تعصّبات مذهبی و دینی


: حضرت عبدالبهاء ميفرمايند 

" همه بايد تعصّبات را ترک کنند حتّی به کنائس و معابد و مساجد
يکديگر بروند زيرا در جميع اين معابد ذکر الهی ميشود و همه برای عبادت
حقّ مجتمع ميشوند چه فرق ميکند هيچيک شيطان را نمی‌پرستد. مسلمين بايد
به کليساهای مسيحيان و کنائس کليميان بروند و بالعکس ديگران هم بايد
به مساجد مسلمين بروند. اين نفوس محض تقاليد و تعصّباتی که ما انزل اللّه بها
من سلطان از يکديگر اجتناب ميورز‌ند .در امريکا من به کنيسهء يهود که
شبيه به کليساهای مسيحيان بود رفتم همه را ديدم که بعبادت خدا مشغولند.
در بسياری از اين مجامع بآنها گفتم اساس اديان الهی يکی است و برای آنها
دلائل حقّيّت انبيای الهی و مظاهر مقدّسه را تشريح کردم و آنان را تشويق
نمودم که از تقليد کورکورانه بپرهيزند پيشوايان قوم و رؤسا بمعابد يکديگر
بروند و از اساس اديان و تعاليم اصليّهء الهيّه صحبت بدارند و در کمال اتّحاد
و يگانگی و الفت در معابد يکديگر بعبادت پردازند و تعصّبات را ترک کنند".


منبع و مأخذ: بهاءالله و عصر جدید ، ص 138
تألیف: ج . ای . اسلمنت
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

و در انجمنی در امريکا فرمودند : " همچنين شرايع الهيّهء
مظاهر مقدّسه هرچند بصورت ظاهر و نام مختلف است ولی در حقيقت
يکی است . انسان بايد عاشق نور باشد از هر مطلعی طالع شود ، عاشق
گل باشد از هر خاکی برويد ، طالب حقيقت باشد از هر مصدری ظاهر
شود. تعلّق به فانوس دوست داشتن نور نيست، علاقه بخاک لطفی ندارد امّا
تمتّع از گل سرخ که از خاک روئيده است ارزش دارد. علاقه به درخت
نفعی ندارد چشيدن ميوه سود ميبخشد. انسان بايد از ميوه‌های لذيذ از هر
درختی ظاهر يا در هر جا يافت شود استفاده کند، کلمهء حقيقت از هر
زبانی خارج شود بايد مورد قبول قرار گيرد، حقايق مطلقه در هر کتابی
باشد بايد پذيرفته شود. اگر ما متعصّب باشيم اين تعصّب باعث محروميّت
و جهالت است . جنگ و نزاع ميان اديان و ملل و اجناس منبعث از سوء
تفاهم است اگر ما دربارهء اديان تحقيق کنيم تا مبادی مکنونه در اصول
اساسی آنها را کشف نمائيم ملتفت خواهيم شد که همه توافق دارند زيرا
حقايق اصليّهء آنها يکی است و متعدّد نيست. باين وسيله است که اهل اديان
در دنيا ميتوانند بنقطهء وحدت برسند.


منبع و مأخذ: خطابهء مبارک در ٢٨ ماه می ١٩١٢ در معبد متروپوليتن نقل از کتاب :

( ص ١٥١-١٥٢ ( ترجمه 

Thursday 6 August 2009

آشنایی با آیین بهاییت قسمت دوم


بعضي از احكام دين نيز مانند أخرت و جزاي انسانها و عبادت خدا و مانند ساير اديان است تنها روزه ۱۹ روز است و تقسيم بندي سال نيز تغيير كرىه است به ۱۹ ماه ! احكام به صورت قابل ملاحظه اي مدرن و پيشرفته است! البته هنوز هم مشابه اين احكام در قوانين امروزي وجود ندارد و در بسياري از موارد مي شود گفت كه سالها پيش از ديگران قوانين نسبتا پيشرفته اي وضع گرديده است

براي مثال به قوانين ارث و تساوي حقوق رجال و نسا و انتخاب شدن و انتخاب كردن در ۵۰ سال پيش از جلودارترين كشور دنيا اشاره كرد
در ايران اين دين بيشتر مورد علاقه آوانگارد ها و روشنفكر ها بود چرا كه آنرا با قوانين امروزي سازگار مي يافتند و بسياري از تحصيلكردگان به آن تمايل داشتند به طوري كه علامه مجلسي بارها از همين محل دانشگاه هارا زير سوال برد
از لحاظ فكري غير ايده الوژيك بودن دين آنرا از لحاظ ماهوي از ساير اديان و كمونيست جدا مي كند به اين معني كه از لحاظ سياسي كاري به تفكر فرد ندارد اما دستور مطلقي در مورد عدم دخالت در سياست در كشورهايي كه همچون ايران اقليت بهايي وجود دارد آنهارا از دخالت در سياست منع كرده است

تمامي مراكز آن منتخب بوده و تمامي افراد حق انتخاب شدن را تا بالاترين مراحل دارند . مركز جهاني آن در خاك اشغال شده فلسطين مستقر است اما هيچ ارتباطي ميان آن و دولت اسرائيل وجود نداشته و هيچ بهايي حق ماندگاري در اسرائيل را ندارد و روابط ارگان مركزي بيت العدل و دولت اسرائيل در سطح دوهمسايه عادي است چيزي شبيه روابط فلسطيني ها واسرائيلي ها كه تنها در كنار يكديگرند با اين تفاوت كه در اين مورد كاري به كار كسي ندارند

مجازات زنا مرگ نيست اما به دليل امكان حق طلاق دوطرفه (بدون شرط شدن) امكان طلاق فوري وجود دارد و علاوه بر آن طرد فرد خاطي (معتاد مجرم و يا موارد مشابه) به صورت دائم و يا موقت از ميان جامعه (مي شود گفت بهايي فقط) وجود دارد و در مواردي نيز اسامي افراد به عنوان فرد طرز شده به دليل خطاي اخلاقي و يا موارد مشابه خوانده شده و از افراد خواسته مي شود كه از مصاحبت با فرد مورد نظر حتي الامكان خودداري كنند
در طلاق ۱ سال عده طلاق است اما موضوع سه طلاقه شدن حذف شده است.. همسر يك مورد جايز بوده و همسر دوم در شرايط استثنايي (عدم امكان تولد فرزند) مجاز دانسته شده كه بعدها در تفسيري عبدالبها آن را به صورت كامل نهي كرده است
در ازدواج رضايت پدر و مادر هر دوطرف الزامي است... در عقد آياتي خوانده مي شود و از خداوند براي موفقيت دوزوج مسالت طلبيده مي شود و آنگاه از هردو سوال مي شود آيا قبول مي كنند؟ امضاي پدر و مادر دختر و پسر هر ۶ نفر (به علاوه دختر و پسر) به همراه دو شاهد ضروري است
ازدواج موقت حرام بوده و چنين چيزي در اين عقيده وجود ندارد... زن داراي حق طلاق همچون مرد است اما بايد موضوع ثبت بشود و ثبت نهايي يكسال تمام طول مي كشد و در صورت عدم تفاهم قطعيت پيدا مي كند. ازدواج با كليه محارم و رابطه نامشروع به طور كلي حرام بوده و با فرد خاظي برخورد مي شود به اين معني كه فرد مزبور از جامعه مربوطه طرد مي شود
پرداخت مهريه به زن ضروري مي شود ولي داراي ميزان حداكثري است كه تجاوز از آن امكان پذير نيست و علاوه بر آن پرداخت آن در زمان عقد اجباري است